کیارستمی و تعزیه؛ در جشنواره بین المللی ادینبورگ در اسکاتلند


ویدئو- چیدمان عباس کیارستمی با عنوان "نگاهی به تعزیه" به عنوان یکی از دو نماینده ایران در جشنواره بین المللی ادینبورگ در اسکاتلند که به قولی بزرگ ترین فستیوال هنری جهان محسوب می شود، به مدت چهار شب در سالن "هاب" در قلب این شهر تاریخی به نمایش درآمد و مورد استقبال نسبی قرار گرفت
در حالی که بلیت چند شب از نمایش، مثل بسیاری از دیگر آثار شرکت کننده در این جشنواره، از چندین روز قبل تمام شده بود.
نمایش سنتی تعزیه که به روایت دراماتیک زندگی امام حسین و وقایع کربلا اختصاص دارد، از قدیمی ترین انواع نمایش در ایران محسوب می شود که دارای ریشه های کهن است.
تعزیه مورد توجه برخی بزرگان تئاتر جهان قرار گرفته و همواره مورد الهام هنرمند برجسته ای چون بهرام بیضایی بوده است.
اما برای عباس کیارستمی، روایت "تماشاگران" تعزیه اصل شده و خود قصه اجرای تعزیه به موضوعی فرعی بدل گشته است.
ویدئوی ارائه شده از سوی این فیلمساز سرشناس ایران در جهان- که آخرین اثرش اجرای اپرایی از موتزارت در جنوب فرانسه بود - از سه پرده مختلف در کنار هم تشکیل شده که در ابتدای کار به تصویر اجرای تعزیه از زوایای مختلف می پردازد، اما خیلی زود دو تصویر کناری و بعدتر هر سه تصویر به نمایش عکس العمل تماشاگران اختصاص می یابد: تماشاگران ایرانی در روستاهای مختلف.
در نتیجه تماشاگر این ویدئو باید از روی حس های تماشاگران، وقایع تعزیه را حدس بزند. به قول کیارستمی، "مردم در اینجا حکم زیرنویس را پیدا می کنند."
کیارستمی در قبال وسوسه تصویر کردن یک تعزیه یا نمایش عکس العمل مردم، دومی را انتخاب کرده و همه تلاش خود را برای منتقل کردن و نمایش احساسات تماشاگران به کار می گیرد. به این ترتیب تماشاگر غربی که چیزی از تعزیه و واقعه کشته شدن امام حسین نمی داند، به مردمی با ظاهری متفاوت چشم می دوزد که شدیدا درگیر عواطف انسانی هستند و تا لحظه آخر تماشاگر غربی نمی فهمد که این مردم چرا گریه می کنند.
خود کیارستمی می گوید که نمی توان از تماشاگران غربی انتظار داشت همانند تماشاگران بومی با شخصیت ها همذات پنداری کنند و مجذوب نمایش شوند. شاید به همین دلیل است که او نمایش تماشاگران را به نمایش خود تعزیه ترجیح داده است. با این حال بازیگر برجسته ای چون ژولیت بینوش با دیدن "نگاهی به تعزیه" در صدد برآمده که بداند چرا این مردم این چنین زار گریه می کنند و خود را غرق در مطالعه درباره اسلام و تعزیه کرده است.
به روایت کیارستمی در روزنامه گاردین، عکس العمل شمار دیگری از سینماگران جهانی نیز جالب بوده است: اورمانو اولمی با دیدن این ویدئو برای لحظه ای خود را کاملا ایرانی و مذهبی حس کرده و برناردو برتولوچی دیگر فیلمساز برجسته ایتالیایی، به کیارستمی گفته است:"خیلی خوش شانس هستید که در کشوری زندگی می کنید که هنوز این همه معصومیت در آن وجود دارد. عصر معصومیت در ایتالیا هم بود، اما از دهه پنجاه به بعد، با بهبود شرایط اقتصادی، ما آن را از دست دادیم."
کیارستمی اما سعی دارد از جهت تکنیکی هم تجربه متفاوتی ارائه کند، که هرچند دیگر چندان تازه نیست: تماشاگر می تواند خود تدوین گر تصاویر باشد به شکلی که می تواند به هر یک از سه پرده ای که تصویر جداگانه ای را نمایش می دهد، چشم بدوزد و خود تصویری را که از این میان ترجیح می دهد، تماشا کند.
با این حال لحظات زیادی هست که تماشاگر تصویری برای دیدن نمی یابد و تنها با تکرار تکنیکی روبرو می شود که برای دقایق اولیه جذاب بود، اما پس از گذر زمان، حس تکرار و خستگی نصیب تماشاگر می کند.
کیارستمی هدفش را از این اثر، بوجود آمدن همدلی در میان آدم هایی می داند که هیچ نقطه مشترکی ندارند:"تعریف من از هنر واقعا همین است. تنها ماموریت هنر این است که آدم ها فکر کنند به هم نزدیک تر شده اند... وقتی می بینم کشورم را اهریمنی در نظر می گیرند، احساس رنج می کنم. بنابر این در تمام فیلم هایم آرزویم ارائه تصویری مهربان تر و گرم تر از انسان ها و کشورم است. هر روز که از خواب بلند می شوم باید به همسایه ها سلام کنم و این چیزی است که دوست دارم در فیلم هایم نشان دهم: دوستی و عشق بین آدم ها."
نمایش سنتی تعزیه که به روایت دراماتیک زندگی امام حسین و وقایع کربلا اختصاص دارد، از قدیمی ترین انواع نمایش در ایران محسوب می شود که دارای ریشه های کهن است.
تعزیه مورد توجه برخی بزرگان تئاتر جهان قرار گرفته و همواره مورد الهام هنرمند برجسته ای چون بهرام بیضایی بوده است.
اما برای عباس کیارستمی، روایت "تماشاگران" تعزیه اصل شده و خود قصه اجرای تعزیه به موضوعی فرعی بدل گشته است.
ویدئوی ارائه شده از سوی این فیلمساز سرشناس ایران در جهان- که آخرین اثرش اجرای اپرایی از موتزارت در جنوب فرانسه بود - از سه پرده مختلف در کنار هم تشکیل شده که در ابتدای کار به تصویر اجرای تعزیه از زوایای مختلف می پردازد، اما خیلی زود دو تصویر کناری و بعدتر هر سه تصویر به نمایش عکس العمل تماشاگران اختصاص می یابد: تماشاگران ایرانی در روستاهای مختلف.
در نتیجه تماشاگر این ویدئو باید از روی حس های تماشاگران، وقایع تعزیه را حدس بزند. به قول کیارستمی، "مردم در اینجا حکم زیرنویس را پیدا می کنند."
کیارستمی در قبال وسوسه تصویر کردن یک تعزیه یا نمایش عکس العمل مردم، دومی را انتخاب کرده و همه تلاش خود را برای منتقل کردن و نمایش احساسات تماشاگران به کار می گیرد. به این ترتیب تماشاگر غربی که چیزی از تعزیه و واقعه کشته شدن امام حسین نمی داند، به مردمی با ظاهری متفاوت چشم می دوزد که شدیدا درگیر عواطف انسانی هستند و تا لحظه آخر تماشاگر غربی نمی فهمد که این مردم چرا گریه می کنند.
خود کیارستمی می گوید که نمی توان از تماشاگران غربی انتظار داشت همانند تماشاگران بومی با شخصیت ها همذات پنداری کنند و مجذوب نمایش شوند. شاید به همین دلیل است که او نمایش تماشاگران را به نمایش خود تعزیه ترجیح داده است. با این حال بازیگر برجسته ای چون ژولیت بینوش با دیدن "نگاهی به تعزیه" در صدد برآمده که بداند چرا این مردم این چنین زار گریه می کنند و خود را غرق در مطالعه درباره اسلام و تعزیه کرده است.
به روایت کیارستمی در روزنامه گاردین، عکس العمل شمار دیگری از سینماگران جهانی نیز جالب بوده است: اورمانو اولمی با دیدن این ویدئو برای لحظه ای خود را کاملا ایرانی و مذهبی حس کرده و برناردو برتولوچی دیگر فیلمساز برجسته ایتالیایی، به کیارستمی گفته است:"خیلی خوش شانس هستید که در کشوری زندگی می کنید که هنوز این همه معصومیت در آن وجود دارد. عصر معصومیت در ایتالیا هم بود، اما از دهه پنجاه به بعد، با بهبود شرایط اقتصادی، ما آن را از دست دادیم."
کیارستمی اما سعی دارد از جهت تکنیکی هم تجربه متفاوتی ارائه کند، که هرچند دیگر چندان تازه نیست: تماشاگر می تواند خود تدوین گر تصاویر باشد به شکلی که می تواند به هر یک از سه پرده ای که تصویر جداگانه ای را نمایش می دهد، چشم بدوزد و خود تصویری را که از این میان ترجیح می دهد، تماشا کند.
با این حال لحظات زیادی هست که تماشاگر تصویری برای دیدن نمی یابد و تنها با تکرار تکنیکی روبرو می شود که برای دقایق اولیه جذاب بود، اما پس از گذر زمان، حس تکرار و خستگی نصیب تماشاگر می کند.
کیارستمی هدفش را از این اثر، بوجود آمدن همدلی در میان آدم هایی می داند که هیچ نقطه مشترکی ندارند:"تعریف من از هنر واقعا همین است. تنها ماموریت هنر این است که آدم ها فکر کنند به هم نزدیک تر شده اند... وقتی می بینم کشورم را اهریمنی در نظر می گیرند، احساس رنج می کنم. بنابر این در تمام فیلم هایم آرزویم ارائه تصویری مهربان تر و گرم تر از انسان ها و کشورم است. هر روز که از خواب بلند می شوم باید به همسایه ها سلام کنم و این چیزی است که دوست دارم در فیلم هایم نشان دهم: دوستی و عشق بین آدم ها."
سپاس و احترام به بابک مستوفی
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی