شعری زیبا از عراقی
خوشا دردي!كه درمانش تو باشي ،
خوشا راهي! كه پايانش تو باشي ؛
خوشا چشمي!كه رخسار تو بيند ،
خوشا ملكي! كه سلطانش تو باشي ؛
خوشا آن دل! كه دلدارش تو گردي ،
خوشا جاني! كه جانانش تو باشي ؛
خوشي و خرمي و كامراني ،
كسي دارد كه خواهانش تو باشي ؛
چه خوش باشد دل اميدواري ،
كه اميد دل و جانش تو باشي ؛
همه شادي و عشرت باشد، اي دوست ،
در آن خانه كه مهمانش تو باشي ؛
گل و گلزار خوش آيد كسي را ،
كه گلزار و گلستانش تو باشي ؛
چه باك آيد ز كس؟ آن را كه او را ،
نگهدار و نگهبانش تو باشي ؛
مپرس از كفر و ايمان بيدلي را ،
كه هم كفر و هم ايمانش تو باشي ؛
مشو پنهان از آن عاشق كه پيوست ،
همه پيدا و پنهانش تو باشي ؛
براي آن به ترك جان بگويد ،
دل بيچاره، تا جانش تو باشي ؛
عراقي طالب درد است دايم ،
به بوي آنكه درمانش تو باشي.
خوشا راهي! كه پايانش تو باشي ؛
خوشا چشمي!كه رخسار تو بيند ،
خوشا ملكي! كه سلطانش تو باشي ؛
خوشا آن دل! كه دلدارش تو گردي ،
خوشا جاني! كه جانانش تو باشي ؛
خوشي و خرمي و كامراني ،
كسي دارد كه خواهانش تو باشي ؛
چه خوش باشد دل اميدواري ،
كه اميد دل و جانش تو باشي ؛
همه شادي و عشرت باشد، اي دوست ،
در آن خانه كه مهمانش تو باشي ؛
گل و گلزار خوش آيد كسي را ،
كه گلزار و گلستانش تو باشي ؛
چه باك آيد ز كس؟ آن را كه او را ،
نگهدار و نگهبانش تو باشي ؛
مپرس از كفر و ايمان بيدلي را ،
كه هم كفر و هم ايمانش تو باشي ؛
مشو پنهان از آن عاشق كه پيوست ،
همه پيدا و پنهانش تو باشي ؛
براي آن به ترك جان بگويد ،
دل بيچاره، تا جانش تو باشي ؛
عراقي طالب درد است دايم ،
به بوي آنكه درمانش تو باشي.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی